کنج زندان دل پریشان چشمانم شد گریه باران
زندگی پرغصه ام در قعر چاه رو به پایان
در دوران اسارت دارم از غم شکایت می زنم من صدایت
کجایی مادر
بی قرارم نیمه جانم دربند غل استخوانم
وای از این غم ذره نوری می آزارد دیدگانم
خسته و درمانده ام اشهدم را خوانده ام منتظرت مانده ام
کجایی مادر
ماتم دیده غم کشیده جانم روی لب رسیده
می شوم من روضه خوان تشنه لبِ سربریده
لبریز درد و آهم اسیر و چشم به راهم من هم در قتلگاهم
کجایی مادر
دوباره دل دارد آوا شد دلتنگ خون خدا
کرببلا کرببلا کرببلا کرببلا
این دل پرشور و شین شده دلتنگ حسین تنگ بین الحرمین
یاحسین ارباب
********
شاعر: رضا تاجیک
منبع: بي پلاك
- جمعه
- 10
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 10:50
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه