آنقدر بخشیدی که دستانت
بخشندگی را هم هوایی کرد
ثروت به پاهای تو افتاد و
از تو غرورش را گدایی کرد
من هم کنار آسمان بودم
وقتی نماز نور را خواندی
در روزهای غربت و سختی
مردانه پای عشق خود ماندی
بانو کسی دیگر نمیگوید
مردانگی در سیرت زن نیست
مردانگیها را نشان دادی
مردانگی تنها به گفتن نیست
فرمود پیغمبر به یارانش:
باید شبیه همسرم باشید
از او شنیدم توی جنت هم
قسمت شده تا مال هم باشید
تو همسرش بودی و میمانی
قدر تو بیش از دیگران باشد
اصلاً برای چون تویی بانو
باید کفن از آسمان باشد
با چشم خود دیدم برای او
سال عروجت سال غمها شد
شکر خدا آن روزهای سخت
زهرای تو ام ابیها شد...
یادت میآید گفت پیغمبر:
خورشید بر شب میشود غالب؟!
بانو منم همرزم دیروزت
یعنی علی ابن ابیطالب
امروز اینجا بر مزار تو
آوردهام زهرا و زینب را
زینب دو سالش هست و میداند
زن میتواند بشکند شب را...
- یکشنبه
- 12
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 6:41
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محسن کاویانی
ارسال دیدگاه