دیگر در این خانه برایم همدمی نیست
بی مادریِّ فاطمه داغ کمی نیست
بعد از تو این خانه گرفته رنگ ماتم
بالاتر از بغض گل یاسم غمی نیست
همراه سختیهای احمد یا خدیجه
ما دردمند و مرهمی یا مَحرمی نیست
آن سو گرفته روضه زهرا و در این سو
امِّید ...نه در چشم من جز شبنمی نیست
تقدیر زهرای من و تو درد و رنج است
امروز غم فردا به جز قدِّ خمی نیست
بعد از من و تو می رسد آن روزهایی
که بهر گریه کردنش جا یا دمی نیست
جایی که میخی قصد حمله کرده باشد
شیشه برایش سنگر مستحکمی نیست
تو رفته ایُّ و فاطمیِّه می رسد وای
جز العجل بر دردهایم مرهمی نیست
حسين ايماني
- یکشنبه
- 12
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 12:53
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه