ای با خبر ز درد نهانت خدای تو
	نَبود سزای گوشه ی تبعید جای تو
	زندان توست سینه ی سینای معرفت
	موسایی و هزار چو موسی گدای تو
	ای ناخدای کشتی دین کز اراده ات
	خاک نمور، نیل شود زیر پای تو
	آری اگر اراده کنی، این سیاه چال
	بهتر شود ز باغ و گلستان برای تو
	اعجاز عشق موسیِ عمران ندیده بود
	زنجیر می شود ید و بیضا به پای تو
	ای کرده اختیار بلا را به جان خود
	شیعه فدای غربت و درد و بلای تو
	معبود بسکه طالب سوز صدات بود
	می خواست روز و شب شنود ناله های تو
	تو دردهای مادر خود را چشیده ای
	سیلی نبود ای گل زهرا سزای تو
	خَلّصنی یارب تو چو عجّل وفاتی است
	شد مستجاب گوشه ی زندان دعای تو
	ای پیکر تو با غل و زنجیر آشنا
	مثل اسیر شام چکد خون ز پای تو
	صورت به خاک می نهی و ناله می کنی
	قربان استغاثه و آه و نوای تو
	این سجده گاه، عاقبتش قتلگاه شد
	زندان بهشت و چاه بلا کربلای تو
	*** 
	شاعر:محمود ژولیده
- دوشنبه
- 13
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 5:3
- نوشته شده توسط
- یحیی

 
                 
                 
  
   
  
  
  
  
  
  
                                 
                                 
                                 
                                 
                                 
                                
 
     
     
     
     
                
                
ارسال دیدگاه