گل نکند جلوه در جوار محمد رونق گل میبرد، عذار محمد
گل شود افسرده از خزان ولیکن نیست خزان از پى بهار محمد
سایه ندارد ولى تمام خلایق سایه نشینند در جوار محمد
سایه ندارد ولى به عالم امکان سایه فکنده است، اقتدار محمد
سایه نمی ماند از فروغ جمالش هاله نور است در کنار محمد
شمس رخش همجوار زلف سیه فام آیت و اللیل و النهار محمد
تا که بماند اثر ز نکهت مویش خاک حسین است یادگار محمد
تربت خوشبوى کربلاى معلاست یک اثر از موى مُشکبار محمد
رایت فتحش به اهتزاز درآمد دست خدا بود چون که یار محمد
من چه بگویم [حسان] به مدح و ثنایش بس بودش مدح کردگار محمد
"حسان
- دوشنبه
- 13
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 13:23
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه