***
ببین جنون تماشاییِّ دل ما را
تلاطم کرم موجهای دریا را
فلک به حال دلم غبطه می خورد امشب
وَ باز کرده لبم با ترنُّم یا رب
برای شرح خیالم حروف می چینم
تمام عشق خودم در لهوف می بینم
پَر خیال دلم را دوباره وا کردم
برای وصل نگارم خدا خدا کردم
مدینه را به هوای کرم قدم به قدم
به لطف چشم دلم خوب دیدم و بلدم
هوا هوای خداییِّ با صفایی بود
صدای زمزمه ها صوت دلربایی بود
نوا و ناله ی أمـَّن یجیب فطرس را
شنید خانه ی وحی و صدا زدَش که بیا
شفای شهپر آتش گرفته ات آمد
بکِش پَرت روی قنداقه عافیَّت آمد
دوباره فطرس پرسوخته هوایی شد
دم از حسین زد و عرش کربلایی شد
حسین ذکر لب احمد و علیُّ و بتول
سلام اوست سر از هر جهاد و حجِّ قبول
شجاعت علویُّ و حیای زهرائیست
شکوه دلبر هفت آسمان تماشائیست
شاعر:حسین ایمانی
- چهارشنبه
- 15
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 14:22
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه