• جمعه 2 آذر 03


اشعار کوتاه به مناسبت ایام فاطمیه (سری دوم)

53254
69


سری دوم اشعار کوتاه به مناسبت ایام فاطمیه



خزان زود هنگام و کبود شدن یاس بوستان پیامبر ، تسلیت باد .

چه تعبیری خدا در نقطه دارد/ که تفسیری جدا هر نقطه دارد

به تعداد بهار عمر زهرا(س) / همین اندازه کوثر نقطه دارد . . .

(سوره ی کوثر ۱۸ نقطه دارد)




 





نمایان شد ز خط آتش و دود / که جرم فاطمه حب علی بود

پس از زهرا علی بی همزبان شد / اسیر امتی نامهربان شد . . .



عمریست رهین منت زهرائیم / مشهور شده به عزت زهرائیم

مُردیم اگر به قبر ما بنویسید / ماپیر غلام حضرت زهرائیم . . .



کدامین شب از آن شب تیره تر بود / که زهرا حایل دیوار و در بود

شبی کاندر هجوم تیغ بیداد / سرت را سینه زهرا سپر بود . . .





ما زنده به لطف و رحمت زهرائیم / مامور برای خدمت زهرائیم

روزی که تمام خلق حیران هستند / ما منتظر شفاعت زهرائیم



یتیمان جز دو چشم تر ندارند / به غیر از خاک غم بر سر ندارند

چو مادر مرده ها باید فغان کرد / که طفلان علی مادر ندارند . . .





آنان که بر این خانه هجوم آوردند / در خاک نهال کینه را پروردند

در کعبه علی شکسته بتها شان را / اکنون به در خانه تلافی کردند . . .





خون است که روی خاک خشت افتاده است / داغ است به قلب سر نوشت افتاده است

خیزید و فرشته را به بیرون ببرید / آتش به در باغ بهشت افتاده است



هر سینه که دوستدار زهراست / آشفته و بی قرار زهراست

گنجینه ی هفت آسمان ها / در سینه ی خون نگار زهراست

از شرح کرامتش همین بس / عالم همه وامدار زهراست



تا که نامت بر زبان آمد ، زبان آتش گرفت / سوختم چندان که مغز استخوان آتش گرفت

حیدر آمدخاک همچون باد ، گرم گریه شد / خواست تا غسلت دهد ، آب روان آتش گرفت





نگاه سرد مردم بود و آتش / صدا بین صدا گم بود و آتش

بجای تسلیت با دسته ی گل / هجوم قوم هیضم بود و آتش



کمی از غسل زیر پیرهن ماند

کمی از خون خشک بر بدن ماند

کفن را در بغل بگرفت و بو کرد

همان طفلی که آخر بی کفن ماند





الهی داد از این دل داد  از این دل

کنار قبر زهرا کرده منزل

بگو زهرا زجا خیزد ببیند

که اشک دیده کردخاک او گل



چنان داغت دلم غمناک کرده / که دست من تو را در خاک کرده

بجایت زینب مظلومه تو / غبار غم ز رویم پاک کرده



ز سوز دل کنم گریه برایت / که دیگر نشنوم زهرا صدایت

در و دیوار خانه با نگاهم / بیادم آورد آن ناله هایت



.

اگر محور به هر امکان علی بود / ولی بر فاطمه مهمان علی بود

کنار تربتت مظلومه زهرا / سر شب تا سحر گریان علی بود . . .





دکتر شریعتی:

خواستم بگویم، که فاطمه دختر محمد است. دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم، که فاطمه همسر علی است. دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم، که فاطمه مادر حسین است. دیدم که فاطمه نیست.

خواستم بگویم، که فاطمه مادر زینب است. باز دیدم که فاطمه نیست.

نه، این‌ها همه هست و این همه فاطمه نیست.

«فاطمه، فاطمه است»



.

ای کاش فدک این همه اسرار نداشت / ای کاش مدینه در و دیوار نداشت

فریاد دل محسن زهرا این بود /  ای کاش در سوخته مسمار نداشت

کاش قلبم به قبرش راه داشت / کاش زهرا هم زیارتگاه داشت





فاطمیه قصه گوی رنجهاست / فاطمیه تفسیر سوز مرتضی ست

فاطمیه شعر داغ لاله است /  قصه ی زهرای ۱۸ ساله ست

فاطمیه شرح دیوار و در است /  دفتر در مقام سخت زینب پرور است . . .





زهرا که شهید گشت بی جرم و گناه / هست از غم او، سینه ی عالم پر آه

خدا کجا و سیلی خوردن / لا حول و لا قوه الا بالله . . .





دل از غم فاطمه توان دارد ؟ نه / و ز تربتِ او کسی نشان دارد؟ نه

آن تربتِ گمگشته به بَر، زوّاری / جز مهدی صاحب الزمان دارد؟ نه . . .







پرستوی مهاجرم چرا ز لانه میروی / مسافر خسته من چرا شبانه میروی . . .





در خانه آه دارد علی / عشق پهلو شکسته داردعلی

آن پسر جان داد فدای مادرش / حسن حسین داغ مادر دارند یاعلی . . .

.



.



سبد سبد بیارید گلهای نیلوفری رو  / بیاید عزا بگیریم روزای بی مادری رو

بگید چاووش بخونه غم از دلا امون برده / بگید حجله بیارند آخه مادر جوون مرده

پیغمبری که عمری غمخوار امتش بود / روی کبود زهرا (س) اجر نبوتش بود؟

.



ز آن روزی که سیلی خورد زهرا  / سیه شد روزگار اهل معنا

شنیدم زعارفی که می فرمود  / حکم فرج را کند زهرای سیلی خورده امضا . . .





کشته شد محسن آنان که تماشا کردنند / سند تیر به اصغر زدن امضاء کردنند . . .



.

رسول اکرم (ص) :

فاطمه پاره تن من است . هر که او را بیازارد ، مرا آزرده خاطر کرده است

و هر که او را شاد کند ، مرا نیز خوشحال نموده است . . .

دیدی زده بالای دری پرچم زهرا / بی اذن مشو وارد بزم غم زهرا

ایام، تعلق به گل یاس گرفته / افراشته بنگر همه جا پرچم زهرا . . .





یا امیر المؤمنین روحی فداک

آه را در دل نهان کردی چرا ؟ / ماه را در گل نهان کردی چرا ؟

یا علی جان تربت زهرا کجاست ؟ / یادگار غربت زهرا کجاست ؟

تا ز نورش دیده را روشن کنم / بر مزارش شعله ها بر تن کنم . . .

.



زهرا اگر نبود خدا مظهری نداشت / توحید انعکاس نمایانتری نداشت

جز در مقام عالی زهرا فنا شدن / ملک وجود فلسفه دیگری نداشت . . .





گیرم که خانه خانه ی وحی خدا نبود / آتش به بیت ام ابیها روا نبود

آن بانویی که حرمت قرآنی اش سزا ست / در کوچه اش تهاجم اعدا سزا نبود

حالا چه وقت مجلس شورای رهبر است / حیدر مگر خلیفه ی دین خدا نبود





دوای مردمان خسته، هیزم / کلیدِ خانه‌های بسته، هیزم

چگونه، تسلیت دادند او را / به جای دسته گل با دسته هیزم؟

شهادت گل یاس در کویر ناسپاس بر عاشقان با احساس تسلیت باد . . .

.



دانی که چرا سرشک محبوس علی است ؟ / یا آه چرا به سینه مانوس علی است ؟

یک مرد نبوده است بگوید نامرد / این زن که تو میزنی ناموس علی است





آب! بسوزد دلت

خاک! شود خاک عزا بر سرت

باد! پریشان شوی

چشم! الهی که بباری فقط

پیش نگاه شما ،  مادر خورشید سوخت . . .





الا طلیعه ی کوثر سفر بس است بیا / غروب غربت مادر سفر بس است بیا

بیا که چشم به راهت نشسته خاک بقیع / به جان فاطمه دیگر سفر بس است بیا





در حریم فاطمیّه مرغ دل پر می زند / ناله از مظلومی زهرای اطهر می زند



 





السلام علیک یا فاطمة الزهرا









سری اول اشعار کوتاه به مناسبت ایام فاطمیه



سری دوم اشعار کوتاه به مناسبت ایام فاطمیه



سری سوم اشعار کوتاه به مناسبت ایام فاطمیه

  • یکشنبه
  • 28
  • فروردین
  • 1390
  • ساعت
  • 16:59
  • نوشته شده توسط
  • سعید رضایی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



علیرضا قاسمی

شعر شهادت حضرت زهرا
شهادت حضرت زهرا (س)



یه روز گل پیامبر
نشسته بود تو خانه

که دشمنان اسلام
یه لشکر بیگانه

به سوی خانه او
شدند همی روانه

تو دستشون فقط بود
شمشیر و تازیانه

زهرا شنید صدایی
صدای درب خانه

لرزید دل غریبش
یه ترس مادرانه

اومد به پشت در او
با حالی عاجزانه

یکی از اون آدما
با خشم و وحشیانه

در را شکست و سوزاند
آتش گرفت زبانه

لگد به در چو کوبید
میخی ز در کمانه

کرد و به پهلویش خورد
شد دردی مادرانه

محسن به آسمانها
شد سوی حق روانه

آن شب کنار مولا
بنشست و خالصانه

وصیتش رو فرمود
به مولا محرمانه

امشب دعا کنم من
درد و دلی شبانه

پیش خدای خوبم
از جور این زمانه

موهای زینبم را
زدم به شوقی شانه

حسینم و حسن را
بوسیدم عاشقانه

گفتم مرا علی جان
غسلم نما شبانه

مرا به خاک بسپار
عشقم تو مخفیانه

از جایگاه قبرم
ندی به کس نشانه

با هر سوال دشمن
بیار تو صد بهانه

جمعه 29 آذر 1398ساعت : 16:32

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران