این بار آمدم ز دل و جان بخوانمت
پر شور آمدم که فراوان بخوانمت
از جای جای سوره ی انسان بخوانمت
رخصت بده طراوت باران بخوانمت
یا ایّها الرسول سر و جان فدای تو
این خسته ی غریب بیابان فدای تو
من آمدم شکوه سراسر بخوانمت
این بار آمدم که مکرر بخوانمت
عیبم نکن قیامت دیگر بخوانمت
با حشر و دهر و واقعه، محشر بخوانمت
تا کور گردد آن که نبیند شکوه تو
اسلام این تمامت فتح الفتوح تو
وقتش رسیده آسمان نورانی ات شود
دریا به جوش آید و طوفانی ات شود
افتد حرا به لكنت و حیرانی ات شود
عالم سزاست یكسره ارزانی ات شود
باید برای گفتن نامت وضو گرفت
نام تو برده ایم و دهان عطر «او» گرفت
شاعر:علی کفشگر
- پنج شنبه
- 16
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 12:41
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه