آسمونیا غزل خوون توی این شبِ همایون
جای ذکرحق ببینید صلواتِ رو لباشون
شدن عاشق نگاهت پراشونه فرش راهت
می خونن نمازُ زیر طاق ابروی سیاهت
عید مبعث دوباره هیئتا چه حالی داره !
عیدی کربلا می گیره هر کسی که کم نذاره
شب جشن حق پرستی شب کف زدن با مستی
دعوت خداست که امشب بین نوکراش نشستی
عید مبعثِ می دونید سرودُ با من بخونید
براتِ مدینه می دن، بگیرید همه می تونید
بارون غزل می باره از لبای هر ستاره
تو دلای شیعیانش غم دیگه جایی نداره
شب عید پس چه بهتر لبی تر کنیم ز ساغر
روی خمره ها نوشته می بزن به عشق حیدر
شب عید مبعث باز شب جام و باده و ساز
ساقی از تموم هیئت عکس دستِ جمعی بنداز
روز محشر ای جماعت پیش چشم اهل بدعت
فاطمه می شه به اذنش همه کاره ی قیامت
رحمتش حساب نداره هوامون رو خیلی داره
بیش تر از همه قیامت به ماها محل می ذاره
قیامت روز نویده دل شیعه پُر امیده
حضرت نبی به حیدر کلید بهشتُ می ده
شاعر:وحید قاسمی
- پنج شنبه
- 16
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 12:43
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه