• جمعه 2 آذر 03


شعر عید مبعث(عید است و باز موسم شادی مردم است)

4232
1

عید است و باز موسم شادی مردم است
روی لب تمامی گل ها تبسم است
تقویم من دوباره نشان میدهد که باز
وقت نماز محضر آقای هشتم است
مبعث رسیده است و دلم زائر رضاست
در مشت های کودکی ام باز گندم است
هی میشمارم از من و تو ماه مهربان
حالا خودت بگو که مرا بار چندم است
اینکه دوباره پر زدم و مشهدی شدم
اینکه دلم دوباره کجای حرم گُم است
آقا چون آهویی که سر زده آمد سرای تو
من نذر کرده ام که بمیرم برای تو
عمریست نقش جان و تنم مشهد الرضاست
اوج تمام پر زدنم مشهد الرضاست
هرجا سوال شد که دلت در کجا خوش است؟
بی اختیار بر دهنم مشهد الرضاست
مبعث ،غدیر ،ماه صفر ،باز زائرم
 یعنی تمام پنج تنم مشهد الرضاست
اینجا مدینه ی دل ما کربلای ماست
یعنی حسین و هم حسنم مشهد الرضاست
من مانده ام نماز شکسته برای چیست؟
وقتی حقیقتا وطنم مشهد الرضاست
با تو دلم به سمت خدا پر گرفته است
از کاسه های صحن تو ساغر گرفته است
یا ایها الرسول بخوان عاشقانه را
وحی رسیده از نفس جاودانه را
با حسن خُلق و طبع ملیحانه ات بگیر
از دست این جماعت سرکش بهانه را
یا ایها المزمل و یا ایها النبی
تبلیغ کن شریعت ربّ یگانه را
با دست های بت شکن شاه لافتی
بشکن غرور بتکده های زمانه را
بسپار در تلاطم خندق شب احد
دست علی عالی اعلی میانه را
ما داده ایم دست علی ذوالفقار را
ما داده ایم دست علی اختیار را
حالا دوباره ما همه حیران تان شدیم
سرگشته های زلف پریشان تان شدیم
از انتظار مرد قرن یاد کرده و
آوارگان دشت و بیابان تان شدیم
با اشتیاق اینکه تو منّایمان کنی
همشهریان حضرت سلمان تان شدیم
فرقی نمیکند چه مدینه چه شهر طوس
در آستان فاطمه مهمان تان شدیم
مهمان نواز شهر مدینه مرا بخر
تا آسمان گنبد خضرا مرا ببر

شاعر: محمد مهدی عظیمی

  • پنج شنبه
  • 16
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 13:52
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران