چه سایه سار پر از لطف و رحمتی داری!
به جمع سایه نشینان عنایتی داری
غبار تربت تو با دم مسیح یکی ست
عجب دوای عجیبی چه تربتی داری
در آن جمال علی وار و نور زهرایی
عجب شکوه و جلالی چه هیبتی داری
به عشق تو همه عالم شده حسینیه
چقدر مجلس روضه، چه هیئتی داری
بدون این که عتابم کنی، عطا کردی
چقدر خوب و کریمی چه عادتی داری
چقدر بنده نوازی چقدر آقایی!
چقدر حضرت آقا شبیه زهرایی!
کبوتر دل من پر زده به سوی حرم
مگر که اوج بگیرد دوباره روی حرم
خدا کند که بیایم دوباره پا بوست
خدا کند که نمیرم در آرزوی حرم
اگر چه خیر ندیدی تمام عمر ز من
وجود من زده لطمه به آبروی حرم
... تو را دوباره قسم می دهم به عبّاست
تصدّقی سرِ حضرتِ عموی حرم
بده اجازه شبی باز زائرت باشم
و روی خاک بیافتم به روبروی حرم
منی که خاک توام دلبر ثریّایی
تویی در اوج، که آقا شبیه زهرایی
شاعر:محمد ناصری
- شنبه
- 18
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 5:30
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمد ناصری
ارسال دیدگاه