از تو خدا بهشت مجسم درست کرد
داغ تو را بهانه آدم درست کرد
آمد تو را به سینه عالم نشاند و بعد
از آتش ضریح تو مرهم درست کرد
بعداً به پای فجر گلویت که سرخ بود
با اشک و آه سوره مریم درست کرد
از قطعه قطعه شعر تو آمد قصیده ساخت
آخر ردیف ناب تو را غم درست کرد
در کوچه های هیئت تو جبریل ماند
از گریه های گریه کنان دم درست کرد
معمار زخم های تو از ابتدای من
در عرش چشم، خانه ی شبنم درست کرد
رگ رگ رگ بریده شده، دست خنجری
از بوسه گاه حضرت خاتم درست کرد
سرشانه های فاطمه لرزید تا به حشر
وقتی خدا نسیم محرم درست کرد
شاعر : علیرضا لک
- یکشنبه
- 19
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 14:53
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
علیرضا لک
ارسال دیدگاه