ای كه غارت زده كردی دل پر غوغا را
موم كردی به كف خویش دل شیدا را
همه با نالۀ من سوی تو پرواز كنند
سگ كوی تو به معراج برد دل ها را
اشك بر آتش دل، شعلۀ صد چندان است
عاقبت آتش عشق تو بسوزد ما را
نوكرانت همه بیچارۀ هجران تواند
زآنكه بیچاره كند داغ غمت زهرا را
جگری هست مرا سوخته از بی كسیات
تو مرا سوختی و من همۀ دنیا را
ارثم از خواهر تو نالۀ مستانۀ اوست
زینبت داده به من این هنر زیبا را
در دم تیغ غمت آب حیات است حیات
كشتۀ تیغ غمت زنده كند عیسی را
با من ای نور خدا بهترین از این راه بیا
ای كه انداخت خدا در ره تو موسی را
نه من از پیچش گیسوی تو مست آمدهام
خم گیسوی تو بیچاره كند مولا را
بسكه فریاد زدم نام تو را آب شدم
كه مگر آب رسانم جگر سقا را
شاعر : محمد سهرابی
- یکشنبه
- 19
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 15:59
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمد سهرابی
ارسال دیدگاه