روی زبانم تربتی را پاک بگذارید
با پیرهن مشکی مرا در خاک بگذارید
یادش بخیر...آن هیئتی که سینه زن بودیم
در قسمت سینه...کفن را چاک بگذارید
نبود مرا راهی به خونخواهی...شدم خون ریز
با تیغ بر زخم سرم تریاک بگذارید
ساکم برای این سفر گر چه کمی خالیست
ظرفی پر از نذری...مرا در ساک بگذارید
بر دست آن یاری که هیئت رفتنم آموخت
از قول من یک بوسه نم ناک بگذارید
در کفّه ام گر قطره اشک خالصی دیدید
در کفّه دیگر همه افلاک بگذارید
×××
زورم اگر کم بود...بهر دشمن مادر
صحرای محشر...پس مرا هتاک بگذارید!
×××
شاعر:صمصام علوی
- دوشنبه
- 20
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 8:35
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه