پروانه ام دوباره مرا آتشم زنید
هر لحظه هر نفس همه جا آتشم زنید
پای فرات، علقمه فرقی نمی کند
دست شما ست تا که کجا آتشم زنید
اصلاً برای گرمی شبهای ماتمت
من را خریده اید که تا آتشم زنید
هر شب به حاجتی سر این روضه می رسم
شاید میان بزم عزا آتشم زنید
من را گره زنید به این بیرق بلند
روزی میان کرب و بلا آتشم زنید
عمری میان روضه ی تان گریه می کنم
با این امید تا که شما آتشم زنید
این چشم ها حواله ی غم های زینب است
اشکی دهید و در همه جا آتشم زنید
شاعر : حسن لطفی
- دوشنبه
- 20
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 14:11
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حسن لطفی
ارسال دیدگاه