در خلوتی عجیب نگاهم غریب بود
دستم فقط به دامن اَمَّن یُجیب بود
اَمَّن یُجیب خواندم و یَا مَن یُجیب را
از دل صدا زدم، كه به دردم طبیب بود
دیدم مسیحِ عشقِ به غیر از حبیب را
در گوشه ای از عمق دلم بر صلیب بود
چشمم به قاب عكس اتاقم كه خیره شد
در سینه ام حرارت حسّی عجیب بود
حسّی كه گفت چشم مرا: فَابكِ لِلحُسین
یادآوریِّ روضه ی اِبن شَبیب بود
پر زد دوباره مرغ دلم تا به كربلا
زیرا دوای درد، فقط بوی سیب بود
یَا مَن یُجیب، نام حسین بن فاطمه ست
ذكر حسین، ذكر شریف مُجیب بود
هر چند شعر بود و فقط یك نوشته بود
این بی صدا، صدای اسیری غریب بود
***
شاعر : حمید رمی
- دوشنبه
- 20
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 15:27
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
حمید رمی
ارسال دیدگاه