عـــاشق دیوانه را صـــد نكته رسوا می كند
شیعه را تنها حسین این گونه شیدا می كند
چون به تنگ آید دل دیوانه روزی در قفس
می كشــــــــد پر تا نشان از گریه پیدا می كند
سوز عاشورا چو خونی خفته در رگ های ما
در درون می گردد و صد شعله بر پا می كند
جان من قربان آن ماهی كه جسمش كربلاست
نـــورش امّــا جلوه ها بـر گـــرد دنیا می كند
آن حسینی كز شرف بر ننگ دنیا پشت كرد
بـــــهر تــــاوان، سر نثار حــــــیّ یكتا می كند
آن حسینــــی كز شجاعت حــــــیدر ثانی بوَد
از كــــرم امّــــا به دشمـــن هم مدارا می كند
آن حسینی كز كــــرم درس سخاء بر ابر داد
درس او را ابــــــر هم تقدیم دریــــــا می كند
آن حسینی كز نجابت زینب او را خواهر است
مشق عصمت را زِ درس پاك زهرا می كند
آن حسینی كـــــز مسیرش جلوۀ حق منجلیست
هــــر كه او را بنگرد حـــق را تماشا می كند
اكبر وعباس و قاسم را به مسلخ می برد
كربــلا را بوستــــان ســـدر و طوبی می كند
لاله های باغ احمد چون كه پرپر می شوند
نـــــینـــوا را گلستــــــان آل طــــــــه می كند
مرگ عاشورا نباشد مرگ، عین زندگی ســـت
زنــده آن ها را حسین هم چو مسیحا می كند
زنــــده تنها نــــی كه خـود دارالشــفای كامــلند
هــر شهــیـدی را مبـــدّل بر یك عیسی می كند
گر نمی دانی بگویم اصغر شـش ماهــه اش
درد را با گوشــــه ی چشــمی مــداوا می كند
یا حســـین این دست ما و دامــن پـــاك شما
درد ما و لطــف تو تا خــود چه با ما می كند
جان عباست بیا یك لحظه بر ما كــن نظــر
او كه خود لطــفی و نظر با گــبر و ترســا می كند
بر مُریدت هم نظر كن جان زهرا مادرت
او كه وصف عشق تو با فـضل مــولا می كند
***
شاعر : محمود باقری
- دوشنبه
- 20
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 15:29
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمود باقری
ارسال دیدگاه