دریای عشق همدم ساحل نمی شود
بی نُقل یار گرمی محفل نمی شود
بیدل شدن طریقه ی عشاق کربلاست
هر آدمی که عاشق و بی دل نمی شود
ای ساقی حسین سرم زیر پای توست
هر که تو را شناخت که عاقل نمی شود
از کودکی به پای امامت نشسته ای
بی خود کسی خدای فضائل نمی شود
ساقی خانواده ، علمدار بی نظیر
کرب و بلا بدون تو کامل نمی شود
بعد از تو انعکاس حسین بن فاطمه
دیگر کسی حسین شمایل نمی شود
روز ازل که نام تو را جار می زدند
نقش مرا به نام علمدار می زدند
داری دل ترک زده را بند می زنی
با زلفِ شمس فاطمه پیوند می زنی
بالا بلند عشق،تو با خاک پای خود
طعنه به ارتفاع دماوند می زنی
پیشانی تو قبله ی خورشید عالم است
وقتی به نام فاطمه سربند می زنی
وقتی میان ابروی خود می زنی گره
آتش به آسمان خداوند می زنی
معلوم می شود غضبت برطرف شده
با دیدن رقیه که لبخند می زنی
خود را به آب و آتش صحرای کربلا
تا اهل خیمه تشنه نباشند می زنی
مثل همیشه در دل صحرا علم بزن
حس غرور زینب کبری قدم بزن
چشمان تو ادامه ي شبهاي فاطمه
با دست توست رحمت فرداي فاطمه
هستند در كنار تو دلگرم دختران
قُرص است با تو پشت پسرهاي فاطمه
ميزد به روي بازوي تو بوسه ها پدر
يك بوسه جاي خويش و يكي جاي فاطمه
ابري بيار و سايه به زينب هَديّه كن
اي بچه شير حيدر و رعناي فاطمه
تنها حسين پشت رَدِ دستهاي توست
بر خاك ديد رَدِّ قدمهاي پاي تو
چشم فرات پاسخي از مشك تو نديد
مانده هنوز ماتِ معماي فاطمه
(شاعر:مسعود اصلانی
شاعر : مسعود اصلاني
- سه شنبه
- 21
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 7:30
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
مسعود اصلاني
ارسال دیدگاه