منم که گوشه میخانه خانقاه من است
دعای پیر مغان ورد صبحگاه من است
گرم ترانه چنگ و سبو نیست چه باک
نوای من به سحر آه عذرخواه من است
غرض به مسجد و میخانه ام وصال شماست
جز این خیال ندارم خدا گواه من است
مگر به تیغ اجل خیمه برکنم ور نه
رمیدن از سر کویت نه رسم و راه من است
از آن زمان که بر این آستان نهادم روی
فراز مسند خورشید تکیه گاه من است
ز من مپرس که در کوی ما چه آوردی
تمام هستی من کوه سیئات من است
غم تو را نفروشم به شادی دو جهان
که این وصیت آباء و امهات من است
به موج حیرتم و بیم غرق نیست مرا
که دوستی تو خود کشتی نجات من است
اگر تو وقت وفات از وفا سرم آیی
تمام زندگی ام لحظه وفات من است
مرا مرام گدایی نداده اند ولی
گدایی درِ تو اعظم صفات من است
شاعر:حافظ شیرازی
شاعر : اسماعیل شبرنگ
- سه شنبه
- 21
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 15:14
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
اسماعیل شبرنگ
ارسال دیدگاه