كلیم اگردعاكند، بى تو دعا نمى شود
مسیح اگر دوا دهد، بى تو دوا نمى شود
اگر جدایى افتد میان جسم وجان من
قسم به جان تودلم، از تو جدا نمى شود
گریه اگر كنم همى، بهر تو گریه مى كنم
ورنه زدیده ام عبث اشك رها نمى شود
گِرد حرم دویده ام، صفا ومروه دیده ام
هیچ كجا براى من كرب وبلا نمى شود
كسى كه گشتِ گرد تو، گرد گنه نمى رود
پیرو خط كربلا، اهل خطا نمى شود
عمر گذشت و وا نشد، راه زیارتت به من
حاجت این شكسته دل، چرا روا نمى شود
جز سر غرقه خون تو كه شد چراغ قافله
رأس بریده بر كسى، راهنما نمى شود
اى بدن تو غرقه خون ، وى سر و روت لاله گون
با چه خضاب كرده اى، خون كه حنا نمى شود
كرببلا و كوفه شد، سخت به عترتت ولى
هیچ كجا به سختى، شام بلا نمى شود
چوب به دست قاتلت سوخت و گفت این سخن
جاى سر بریده در، طشت طلا نمى شود
سوز درون میثمت، بوده شرارى از غمت
ورنه ز شعرش این چنین، شور به پا نمى شود
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
- سه شنبه
- 21
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 16:51
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه