• پنج شنبه 1 آذر 03


شعر ولادت حضرت عباس(ع) -( خرم ای دل که جهان پر زسرور است، امشب )

2405
1

خرم ای دل که جهان پر زسرور است، امشب
کشور جان همه چون وادی طور است، امشب
مظهر عشق و محبت به ظهور است، امشب
صحنه دهر همه غرقه نور است، امشب
شام میلاد همایون اباالفضل رسید
پسر علم و فضیلت، پدر فضل رسید…
بود عباس به دنیا همه جا یار حسین
در صف ماریه بُد یار و مددکار حسین
ساقی تشنه لبان بود و سپهدار حسین
قهرمان بود که گردید علمدار حسین
نیّر نورفشان، ماه بنی هاشم اوست
صف شکن، صفدر ذیجاه بنی هاشم اوست
بر سپهر عظمت، ماه جهانتاب بود
به گلستان حقیقت، گل شاداب بود
مخزن علم و ادب را دُرّ نایاب بود
بر همه خلق جهان، مایه اعجاب بود
دافع رنج و محن، کشف مهماّت رسید
ز امر یزدان، به جهان، قاضی حاجات رسید
چون در کرب و بلا، جانب میدان آمد
نی پی جنگ و جدل، از پی فرمان آمد
به تمنای دل خیل یتیمان آمد
تا برد آب سوی خیمه، شتابان آمد
ساقی تشنه لبان، منصبش از حیدر بود
بلکه از لطف خداوند و ز پیغمبر بود
گفت: ای لشکریان، سرور و سالار منم
یاور خسرو دین، میر علمدار منم
بر سپاه شه مظلوم، سپهدار منم
همچنان شیر خدا، قاتل کفار منم
پسر شیر خدا و پدر فضلم من
یاور خسرو مظلوم، ابالفضلم من
منهدم کاخ ستمکار، ز تکبیر من است
منهدم لشکر کفار، ز تدبیر من است
شیرغرّنده چو گنجشک به نخجیر من است
تیز و برنده تر از صاعقه، شمشیر من است
من اباالفضل، حسین بن علی را یارم
اوست اندر دو جهان، روشنی افکارم
من اباالفضل، یل صف شکن دورانم
نیست امروز هماورد، در این میدانم
زهره شیر شود آب، گه جولانم
یاور دینم و فرزند شه مردانم
جان خود را به ره دوست فدا خواهم کرد
چشم خود را سپر تیر بلا خواهم کرد
ای سپه! حجّت حق، ملک نجات است حسین
مظهر عدل خدا، مظهر ذات است حسین
به خداوند قسم اصل حیات است حسین
روز میعاد، رفیع الدرجاتست حسین
حجّة الله بود، سبط رسول دو سراست
پسر فاطمه، فرزند علی، شیر خداست
من حسین بن علی دارم و قرآن دارم
یاوری همچو برادر، شه خوبان دارم
خوشدلم زان که چو او، رهبر ایمان دارم
من کنم یاری دین، تا که به تن جام دارم
یاور دینم و از بهر فدا آمده ام
از پی یاوری دین خدا آمده ام
بارالها! به اباالفضل جوان، یار حسین
به دل سوخته جمله انصار حسین
که نمودند همه جان خود، ایثار حسین
شیعیان را همه کن پیرو افکار حسین
نظری جانب احباب، زغفّاری کن
حکم حق را زعدالت به جهان جاری کن
کردگارا! دل ما غرقه خون گردیده
اختیار از کف احباب، برون گردیده
بهر ما محنت و اندوه، فزون گردیده
کار بر وفق دل دشمن دون گردیده
همگی خون جگر و غمزده و زار شدیم
از غم هجر رخ یار، دل افگار شدیم
بارالها! فرج مهدی موعود چه شد؟
آنکه دلها زعطایش زغم آسود، چه شد؟
گوهر گنج فضایل، دُرمنضود، چه شد؟
صبح امید چه شد؟ طالع مسعود چه شد؟
” سرویا” غصه مخور، روز فرج نزدیک است
گرچه امروز جهان بر تو و ما تاریک است
 

  • چهارشنبه
  • 22
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 4:39
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران