نور خدا در دل شب ها رسید
سپیده زد، شمس دلارآ رسید
خبر بده به فطرس ای جبرییل
دوای درد تو، مسیحا رسید
بیا خودت را برسان پیش او
بال و پرت سوخت، مداوا رسید
گدا.. گدا.. آی گدایان شهر!
رحمت واسعه به دنیا رسد
ملجاء هر شاه و گدا آمده
شاهِ شهیدِ شهدا آمده
آمده و نبی ست بالا سرش
گرفته قنداقه ی او در برش
بوسه زند گاه به دستان او
گاه به پیشانی و بر حنجرش
چه هدیه ای داده خدا بر نبی
خوشا به حال پدر و مادرش
آمده تا «حسینُ منّی» شود
تا که بخوانند چو پیغمبرش
خون خدا، جان پیمبر حسین
عشق علی، عزیز مادر حسین
او و حسن زیور اهل بهشت
دو سیّد و سرور اهل بهشت
شد پدرش آل نبی را شجر
بار و برش گوهر اهل بهشت
سَیّدة ُالنّساء بود مادرش
مادر او مادر اهل بهشت
برادرش ساقی اولاد او
دو دست او ساغر اهل بهشت
بهشتی اند آلِ حسینِ علی
بهشت شد مالِ حسینِ علی
عرش خداوند نگهبان او
جان خداوند شده جان او
فاطمه جان بخواب چون می شود
روح امین سلسله جنبان او
گریه چو می نماید از تشنگی
ملائکه شوند گریان او
مشربه ی اوست لب مصطفا
ای به فدای لب و دندان او
نیست کسی تشنه به دور و برش
آب بود مهریه ی مادرش
شاه حسین است و ما نوکریم
ز نوکری او همه سروریم
ما همگی کبوتر بام او
پر بکشد به هر کجا، می پریم
ناز فقط مال حسین است و بس
هر چه که او ناز کند می خرییم
فضیلت گریه به او این بود
ره به دعای خواهرش می بریم
حسین ای پادشه انس و جان
نوکریت عزّت و ایمانمان
تو را اِمامُ الشُّهدا خوانده اند
چشمه ی جوشان بقا خوانده اند
"لَحمُکَ مِن لَحمِ بَشَر" بود اگر
چرا تو را خون خدا خوانده اند
نَه خامس آل عبا، بل تو را
پنج تن آل عبا خوانده اند
تو همه شان بودی و در کربلا
حیف ترا جدا جدا خوانده اند
ای تن پاره پاره هر صبح و شام
علیکَ منّی سلامٌ سلام
***
شاعر : امیر عظیمی
- چهارشنبه
- 22
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 12:56
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
امیر عظیمی
ارسال دیدگاه