عصاره حق
شنيدم من حديثى آسمانى
ز ابن فهد حلى پر معانى
كه زهرا در دم راز و نيازش
برفتى چون به معراج نمازش
جهان بر روح او حقا قفس بود
تجلى خدا در هر نفس بود
ز بصرى جاى ديگر اين شنيدم
كه من عابدتر از زهرا نديم
زبس در طاعت آن ام الكرم بود
دو پاى نازينش پر ورم بود
گرفتم يك نتيجه زين دو مطلب
كه در اوج بلايا ام زينب
همان روزى كه آتش شعله افروخت
همان روزى كه باب اللَّه مىسوخت
ادا مىكرد در دهليز آن در
نماز عشق، آن هم عشق حيدر
نفسهايش شمار افتاده بود او
چوگل در رهگذار افتاده بود او
نماز عشق زهرا ديدنى بود
مصلّى و مصلّى ديدنى بود
على محو نماز ساده او
نمىاز خون دل سجاده او
نماز عشق را نورى جلى بود
تمام نيت او يا على بود
چو او در پشت در تكبير مىزد
عدو با قبضه شمشير مىزد
عجب ذكرى عجب خونين سجودى
شرار و بوستان، ياس و كبودى
قنوتى بر ولايت متهم داشت
سبب اين بود بازويش ورم داشت
شنو از خون و دود و شعله تسبيح
كند دشمن خودش اين گونه تصريح:
به بيت فاطميان چون رسيدم
به جز بغض على ديگر نديدم
دلم لبريز از ناحق خود بود
درون من بهپا بدر و اُحد بود
شنيدم تا زدم بر درب بسته
صداى استخوانهاى شكسته
حاج سید محمد میر هاشمی
- دوشنبه
- 29
- فروردین
- 1390
- ساعت
- 12:12
- نوشته شده توسط
- مهدی نعمت نژاد
ارسال دیدگاه