اي بنـي هاشميان ميرود گل ميدان
همه گيريد به كف آينـه بـا قـرآن
اين جگر پارهي من هست و به نخلم ثمرست
حَجَـر الأسـود مـن خـال لـب اين پسرست
پسرم آهسته
اي همه حاصل من روشنـاي دل من
رفتـي امّـا غـم تو ميشود قاتل من
حاصـل عمـر مني و همهي دلخوشيام
اي مسيحا نفسم از چه سبب ميكُشيام
پسرم آهسته
روي تو چون ماهست چون رسول اللهست
همچنـان مــادر مـن عمـر تـو كوتاهست
ماه رخسار تو گر يوسف كنعان بيند
تـا اَبَـد سفـرهي زيبائيِ خود برچيند
پسرم آهسته
برو اي ماه، برو گـر كشم آه، برو
تـا ببينـم قد تو پيش من راه برو
بستهي موي تو اي سلسله گيسو آيم
گـر روي بـر سـر تو با سر زانو آيم
پسرم آهسته
شاعر: علی انسانی
- یکشنبه
- 26
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 17:18
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه