گل پر خون چرا از هم گسسته شاخ و برگات
مزن آتش با چشمونت به قلب زار بابات
مكش رو خاك پاهاتو به هم نزن لباتو
مي خوام كه بشنوم باز موذّنم صداتو
شده غارت پر و بالت چشام ز خون شده تر
همه دارو ندار من اي أشبه پيمبر
دعا روي لبامه مزارِ تو عبامه
ز غصه، مِهر عمرم بابا ديگه رو بامه
خداحافظ علي اكبر برو ديگه عزيزم
گل ليلا ندارم آب به كام تو بريزم
سلامتو شنيدم به سوي تو دويدم
با زانوهام خودم رو كنار تو كشيدم
شاعر : احسان جاودان
- دوشنبه
- 27
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 5:32
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
احسان جاودان
ارسال دیدگاه