موذن کرببلا مي روي از پيش بابا
زبان گرفته ام من واويلتا2
شبيه آسمان پرستاره اي
از تنهايي من در شراره اي
مثل يک تسبيح پاره پاره اي
بر اشک من کن نظاره اي
قطعه قطعه شدي ميان ميدان
برگه برگه چو صفحه هاي قرآن
وامصيبت 4
اي پسرم عشق ليلا بعد از تو اُف براين دنيا
شده دو ديده ي من دريا دريا2
با لسان احمد گفتگو کردي
کوفه را با حيدر روبرو کردي
کرببلا را تو زير و رو کردي
اما از خون تو وضو کردي
شد ديدني نماز آخر تو
چيزي باقي نمانده از سر تو
وامصيبت 4
شاعر : رضا تاجیک
- دوشنبه
- 27
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 5:45
- نوشته شده توسط
- سید محسن احمدزاده صفار
- شاعر:
-
رضا تاجیک
ارسال دیدگاه