با ياد تو تا اوج مناجات پريدم
بر درگه ربّانی حق، دست کشيدم
با ياد تو از هرچه تزلزل شدم عاری
با گوشِ وجود آيه ی اخلاص شنيدم
دل رَست ز خاک و ز هر آن چيز که خاکی ست
تا معبد تکبيرة الإحرام رسيدم
آن عرش که آرامگه روشن جانهاست
با ياد اهورايی و پر نور تو ديدم
ای منجی جانهای پر از درد، کجايی؟
بازآ که ز عشق تو ز هر عشق بريدم
از غيبت تو شمع شدم در دل دوران
تا سوختم و ساختم؛ آرام چکيدم
ای مهدی موعود! بيا فاصله بردار
از دوری تو مُردم و بی آه، تکيدم
معصومه رضايی زاده (خاکستر)
- دوشنبه
- 27
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 14:19
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه