بيا فاطمه (س) شد زمان وصال
پس از رحلت گل، رسول بهار
على ماند و زهرا و شبهاى تار
پدر رفت و او روزه غم گرفت
دل داغدارش، محرّم گرفت
پدر رفت و بيمار شد روح او
تو اى دل، ز بيمارى گل بگو
گل فاطمه از ستم خسته بود
به كنج قفس، مرغ پر بسته بود
در خانه را بسته بود و غريب
به اندوه مى خواند «امّن يجيب»
كه حق روح او را اجابت كند
نصيب دل او شهادت كند
قفس بشكند او پرستو شود
دلش مست آواز «هو هو» شود
به سوى خدا، بال و پر وا كند
جمال خدا را تماشا كند
به دل داشت آيينه يك آرزو
كه كى مى رسد وقت پرواز او؟
كه تا از خدا اين بشارت رسيد
كه زهرا زمان شهادت رسيد
سفير شهادت صلا مى زند
و روح تو را، حق صدا مى زند
رسول خدا تشنه بوى توست
به شوق وصال گل روى توست
بيا فاطمه شد زمان وصال
اذان شهادت بگو اى بلال
بيا باز «اللّه اكبر» بگو
كه از بند تن پر كشد روح او
اذان شهادت بگو اى بلال
كه زهرا شود مست عطر وصال
و اين گونه شد روح غربت شهيد
و زهرا به سوى خدا پركشيد
رضا اسماعیلی
- دوشنبه
- 29
- فروردین
- 1390
- ساعت
- 16:14
- نوشته شده توسط
- مهدی نعمت نژاد
ارسال دیدگاه