چشمها پرسش بيپاسخ حيرانيها
دستها تشنه تقسيم فراوانيها
با گل زخم، سر راه تو آذين بستيم
داغهاي دل ما، جاي چراغانيها
حاليا! دست کريم تو براي دل ما
سرپناهي است در اين بيسر و سامانيها
وقت آن شد که به گل، حکم شکفتن بدهي!
اي سرانگشت تو آغاز گلافشانيها!
فصل تقسيم گل و گندم و لبخند رسيد
فصل تقسيم غزلها و غزلخوانيها...
سايه امن کساي تو مرا بر سر، بس!
تا پناهم دهد از وحشت عريانيها
چشم تو لايحه روشن آغاز بهار
طرح لبخند تو پايان پريشانيها
قيصر امين پور
- دوشنبه
- 27
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 16:48
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه