دل به داغ بيکسي دچار شد، نيامدي
چشم ماه و آفتاب تار شد، نيامدي
سنگهاي سرزمين من در انتظار تو
زير سم اسبها غبار شد، نيامدي
چون عصاي موريانه خورده دستهاي من
زير بار درد تار و مار شد، نيامدي
اي بلندتر ز کاش و دورتر ز کاشکي
روزهاي رفته بيشمار شد، نيامدي
عمر انتظار ما، حکايت ظهور تو
قصه بلند روزگار شد، نيامدي
عبدالجبار کاکايی
- سه شنبه
- 28
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 4:38
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه