• شنبه 3 آذر 03


شعر فراق امام زمان(عج) -( آقا نيامدي تو و عالم غريب شد )

1978
3

آقا نيامدي تو و عالم غريب شد
کار تمام مردم دنيا عجيب شد
دَم مي‌زنند از تو و عشقت ولي دريغ
دست صداقتي که فشردم فريب شد
يک عدّه مضطرب، نگرانند و منتظر
دست دعا بلند به اَمّن يُجيب شد
من ماندم و دو چشم به ره مانده در گذر
مولا نيامدي و دلم بي‌ شکيب شد
شيطان فريفت آدم و سيبي به او خوراند
رحمي که باغ زندگيم پر ز سيب شد
خار گناه بس که خليده به چشم ما
دل از نگاه روي گُلت بي‌نصيب شد
مردم دلي به پاکي آئينه‌ها کجاست؟
اِنگار دست عاطفه‌ها نانجيب شد
تنهايي (رضا) و غريبي و درد عشق
آقا نيامدي تو و عالم غريب شد

 

شاعر : غلامرضا زر بانویی

  • سه شنبه
  • 28
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 5:25
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران