ميخواهمت، چنان که شب خسته، خواب را
ميجويمت، چنان که لب تشنه، آب را
محو توام، چنان که ستاره به چشم صبح
يا شبنم سپيدهدمان، آفتاب را
بيتابم آنچنان که درختان براي باد
يا کودکان خفته به گهواره، تاب را
بايستهاي چنان که تپيدن براي دل
يا آنچنان که بال پريدن عقاب را
حتي اگر نباشي، ميآفرينمت
چونان که التهاب بيابان، سراب را
اي خواهشي که خواستنی تر ز پاسخي
با چون تو پرسشي، چه نيازي جواب را؟!
شاعر : قیصر امین پور
- سه شنبه
- 28
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 5:27
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
قیصر امین پور
ارسال دیدگاه