دلم گرفته و هر سوي خانهام ابريست
دلم گرفته و گريه دواي دردم نيست
حريف ني لبک و سوز دل نميگردم
ولي درون دلم بذر صبر پروردم
خداست شاهد اين حرف و عشق ميداند
که روز جمعه نگاهم به جاده ميماند
به آتشي که دلم را هميشه سوزانده است
دواي درد عدالت کنار در ماندهست
دري است فاصلۀ من و يک سبد رويا
دري است فاصلۀ من و يوسف زهرا
دلم گرفته، دقايق هنوز در راهند
و عاشقان شقايق هنوز در راهند
دلم گرفته، کسي نيست، جاده بيرنگ است
دلم گرفته و اين قلب ساده بيرنگ است
هميشه ماندهام اينجا، هميشه ميمانم
عبور ميکند آيا کسي؟ نميدانم
شاعر : رضا سیرجانی
- سه شنبه
- 28
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 5:52
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
رضا سیرجانی
ارسال دیدگاه