• جمعه 2 آذر 03

 محمود ژولیده

مدح و ولادت حضرت علی اکبر(ع) -( خوب است ابتدا ز خدای کریم گفت )

1994
2

خوب است ابتدا ز خدای کریم گفت
از لطف های واسطۀ آن رحیم گفت
باید پس از مرورِ ثناء الجمیل از آن
ذرّیَة الکرام و ابن الکریم گفت
از حب عشق حب خدا حب اهل بیت
از نعمت بزرگ، ز نور العظیم گفت
وقتی کلام فاضله گل می کند به لب
ممکن شود ز صاحب قلب سلیم گفت
باید ز نهرهای جنان گفت گاه گاه
وز میوه های ناب بهشت نعیم گفت
گاهی برای تلخی و تغییر ذائقه
باید ز دردهای عذابٍ اَلیم گفت
قرآن به سبک وحی بشارت دهد بما
آنجا که آیه های غلامٍ[1] حلیم گفت
خواهی اگر سیادت نسل خلیل را
باید که از فداییِ ذبحٍ[2] عظیم گفت
باید شناخت سیّد آل سلیل را
اِبنُ الحسین سَرور آل خلیل را
دل را خدا اگر که تدارک ندیده بود
ما را به مدحِ یار کجا برگزیده بود
وَحیی که دور از نظر جنّ و انس ماند
آری حدیث قدسی این نور دیده بود
یعنی همان ذخیرۀ نسل پیمبران
قبل از ظهورِ خود دل ما را خریده بود
نوبت به استغاثۀ آل نبی رسید
دین خدا به مشکل سخت و عدیده بود
تنها به یک اسارۀ خلقت نیاز داشت
یعنی نیاز بر قدم یک پدیده بود
باید که از تمام رسل عمر می گذشت
تا رو شود که یار که را برگزیده بود
وقتی نبی بشارت او داد بر حسین
قبل از طلوع، مژدۀ وصلش رسیده بود
احمد خبر ز اکبر لیلا دهد بما
وقتی که هیچ دیده جمالش ندیده بود
چشمِ علیِ اکبرِ لیلا گشوده شد
دل از تمام عالم و آدم ربوده شد
ای دل وصال را به کجا می بری مَبَر
توصیفِ خال را به کجا می بری مَبَر
آئینۀ تمام نمای محمدی است
وصف جمال را به کجا می بری مَبَر
اینجاست شرحِ خَلقاً و  خُلقاً و منطقاً
شاهد مثال را به کجا می بری مبر
بر چهره اش جمال علی نقش بسته است
وجه جلال را به كجا می بری مبر
ای آنكه دم ز آیۀ اكمال می زنی
رشد و كمال را به كجا می بری مبر
او را قدم شبیهِ قدم های فاطمه است
شرحِ غزال را به كجا می بری مبر
ذبح عظیم را به تماشای او ببین
بَس امتثال را به كجا می بری مبر
بر روی دست حضرت ارباب كائنات
بنگر جمال نوری ارباب ممكنات
ای دیده اشكِ شوق ببار از نگاه خویش
یوسف دوباره باز در آمد ز چاه خویش
یوسف نه – مصطفای دگر دیده باز كرد
اعجاز شد كه ماه در آمد به ماه خویش
تنها همین رسول برای بشر بَس است
حالا حسین فخر كند بر سپاه خویش
آیا امام مفترض الطاعه آمده
یا كبریا پناه دهد بر پناه خویش
این است فجر صادق و این است مطلعش
اینك فَلَك سلام كند بر پگاه خویش
وقتی خدا بهشتِ علی اكبر آفرید
دیگر گدا بهشت نخواهد ز شاه خویش
كوهِ گناه را به نگاهی بَرَد فرو
كِی نا امید می كندَم از نگاه خویش
سیر و سلوك عارفِ بالله را مگو
او ختم می كند ره ما را به راه خویش
ورد زبان حوری و قلمان علی علی است
ذكر تمام جمع رسولان علی علی است
ره وا كنید اكبر لیلا برون شده
وز خیمه گاه راهیِ دشت جنون شده
گویی پیمبر است و به محشر قدم زند
یا رب مگر قیامت كبری كنون شده
لب تشنه است، آب نمانده به مشك ها
بارانِ اشك بدرقۀ كاف و نون شده
بر پشت یالِ مركب خود خواب رفته است؟
یا پشت اسب جسم علی واژه گون شده
صورت به صورت پسر خود گذاشتم
بابا ببین محاسن من غرق خون شده
حَلقَت به خون نشسته و نعشت به خاك و خون
با این قد رشیده ات ای ماه چون شده
این كوفیان به گریۀ من خنده می كنند
داغ دل خیام از این غم فزون شده
كارم ز داغ تو به تماشا كشیده است
فریاد من ببین كه ز سوز درون شده
كارم كنار نعش تو بالا گرفته است
خیز و ببین كه جشن تو اعدا گرفته است
 
 

 

شاعر : محمود ژولیده

  • پنج شنبه
  • 30
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 6:10
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران