دلتنگی غروب همه جمعه های من
کی می رسد به صحن حضورت صدای من
دیگر دلم برای شما پر نمیزند
برگرد و بال تازه بیاور برای من
عمری اگر که می گذرد دلخوشم به این
نزدیکتر شده است به تو لحظه های من
غیر از ضرر برای تو چیزی نداشتم
حتی نیامدست به کارت دعای من
اشکت اگر به نامه اعمال من نبود
بخشش نبود شامل یاربنای من
یک روز محض خاطر این چند قطره اشک
وا می شود به خیمه سبز تو پای من
یک شب میان سینه زدنها و گریه ها
مهری بزن به نامه کرب و بلای من
شاعر : محمد بیابانی
- پنج شنبه
- 30
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 7:44
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
محمد بیابانی
ارسال دیدگاه