جز ذکر توأم نیست ثنایی و دعایی
بی حال و هوای تو چه حالی؟ چه هوایی؟
بی زخم تو محروم بود سینه ز مرهم
گر درد نبخشی، چه طبیبی؟ چه دوایی؟
بگذار که چون گرد به خاکت بنشینم
تا بر سر پایم بگذاری، کف پایی
از مرتبه و قدر و جلالش نشود کم
گر پادشهی چشم گشاید، به گدایی
عمری گذراندیم و دریغا که ندیدیم
روزی که ز ما سر نزند، جرم و خطایی
از گوشِ کرِ خود، گله داریم وگرنه
هر لحظه به ما از تو رسیده است، صلایی
مرغان هوا، خلق زمین، ماهی دریا
هر یک به زبانی ز تو گویند ثنایی
ایمن شده از روز مکافات و نگفتیم
هر لحظة این عمر بود روز جزایی
افسوس که در کوی تو بودیم و نبودیم
از پرتو حسنت، نگرفتیم ضیایی
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
- پنج شنبه
- 30
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 8:41
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه