دل ودين ودانش وعقلم به يكي غمزه شده غارت
كشدم هر سو دل مجنون بردم دلبر به اسارت
بدهد كامم به نگاهي ببرد جانم به اشارت
غم اگر آيد به سراغم كشمش در بند اسارت
سحرم دلبرده به خنده،قمرم آورده بشارت
كه زعطر لاله نرگس،شده عالم جنت اعلا
**
زده ام خود را به خموشي،شده ام لبريز هياهو
دهنم گرديده پر از دُر،دولبم گرديده ثنا گو
من ومدح لاله نرگس،من ووصف آن گل خوشبو
شعفم از موهبت وي،شرفم از منقبت او
به خيال نيمه نگاهي،به جمال آن صمدي رو
همه اعضايم شده چشم وهمه چشمانم شده دريا
**
صدف درياي ولارا،گهر يكدانه مبارك
ز خُم سرشار ولايت،همه راپيمانه مبارك
به طواف شمع ولايت،دوجهان پروانه مبارك
شرر آن شمع دل آرا،به دل ديوانه مبارك
به عروس حضرت زهرا قدم ريحانه مبارك
قدم ريحانه مبارك به عروس حضرت زهرا
**
شده خرم بيت ولايت،زگل لبخند حكيمه
گنرم در عالم هستي،همه جا آثار عظيمه
شنوم از لاله نرگس،همه دم آيات كريمه
مه روي مهر ولايت،شده ظاهر در شب نيمه
نه عجب گر خالق هستي،دبهد هستي به وليمه
كه زنور يوسف زهرا،شده عالم غرق تجلا
**
به صفاي صورت مهدي،به بهشت طلعت مهدي
به مقام ورعفت مهدي،به جلال وشوكت مهدي
به قيام و نهضت مهدي،به طلوع دولت مهدي
به پيام وحدت مهدي،به دو دست قدرت مهدي
كه جهان ازغم شودآزاد،به ظهورحضرت مهدي
گسلد زنجير اسرت،شرف و آزادگي از پا
**
دوجهان قائم به قوامش،همگان ناظم به نظامش
همه هستي وادي طورش،همه عالم مهو كلامش
زخداهر لحظه دروردش،زملك پيوسته سلامش
به همه آباي گرامي،به همه اجداد گرامش
كه شفاي زخم دل ما،بود از شمشير قيامش
برسد روزي كه دوائي ،بنهد بر زخم دل ما
**
چه خوش است آن دم كه به عالم،برسدازكعبه صدايش
بدهد پيقام رهائي ،بشريت را ز ندايش
به درون فرياد شهيدان،به زبان آيات خدايش
ملك وجن و بشرآيند،همه گان درتحت لوايش
همه سردرخطّ اطاعت،همگان خاك كف پايش
دوجهان درقبضه مشتش،چوعصااندركف موسي
**
به تماشاي گل نرگس،زسما آيد گل مريم
كه نماز آرد به نمازش،كه زند از منقبتش دم
به وقار نوح پيمبر،به جلال و عزت آدم
به نواي دل كش داود،به نداي حضرت خاتم
به حيات و عترت و قرآن،به نجات مردم عالم
بنمايد چهره چو يوسف ،بگشايد لب چو مسيحا
**
چه خوش است آندم كه چوخورشيد،زكناركعبه برآيد
ز كنار كعبه بر آيد،ز جمالش پرده گشايد
ز جمالش پرده گشايد،به خلايق رخ بنمايد
به خلايق رخ بنمايد،ز دو عالم دل بربايد
ز دو عالم دل بر بايد،به صفاي جان بفزايد
به صفاي جان بفزايد،ز طلوع طلعت زيبا
**
چه شود اي مهردل آرا،كه برافروزي وبر آئي
چه شود زنگ غم و محنت،ز دل عالم بزدائي
به خلايق روي خدا را،ز جمال خود بنمائي
تو ولي رب ودودي،تو امام ارض و سمائي
تو صفا بخش همه هستي،تو شفا بخش دل مائي
تو به پا خيز و تو برآشوب،توبرافروزوتو بيارا
شاعر : استاد حاج غلامرضا سازگار
- پنج شنبه
- 30
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 12:34
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
استاد حاج غلامرضا سازگار
ارسال دیدگاه