• جمعه 2 آذر 03


شعر ولادت امام زمان(عج) -( كبوتران خدا مژده ي سحر دادند )

2363
0

هميشه رهسپرم سوي جاده ي خورشيد
منم مسافر پاي پياده ي خورشيد
چه فرق ميكند از پشت ابر هم باشد
به طالبش برسد استفاده ي خورشيد
منم كه كاسه به دستم منم كه ظلماتم
دو جرعه نور دهيدم ز باده ي خورشيد
اگرچه دورم از آقاي خود ولي از او
جدا نگشتنيم چون بُراده ي خورشيد
شناسنامه ي من صبح اول ايجاد
چنين نوشته منم بنده زاده ي خورشيد
سلام ميدهم از عمق اين دلِ تاريك
به آخرين پسر خانواده ي خورشيد
**تويي تو معني يا نور و عمق يا قدوس
بگو كه حضرت خورشيد كِي رسم پابوس؟
كبوتران خدا مژده ي سحر دادند
تمام از شب ميلاد تو خبر دادند
كلاغهاي دِهِ ما به يمن آمدنت
چو بلبلان همه آواز عشق سر دادند
بهار حُسن خداوند با رسيدن تو
به شاخه شاخه ي اين شعر برگ و بر دادند
درختها همه هنگامه ي قدم زدنت
ز شوق ديدن تو دست با تبر دادند
عروس باغچه ي ياس،مادرت نرگس
چه كرده بود به او اينچنين ثمر دادند
هزار شكر خدا را كه باز هم امروز
به خانواده ي زهراي ما پسر دادند
**نفس بريده صدا ميزنيم در همه حال
به دادمان برس اي ميم و حا و ميم و دال
هزار بار هم افتد اگر به رخسارت
به چشم كس نَبُوَد باز تاب ديدارت
به شوق گرمي دستانت آمدم خورشيد
بيا و راه بده ذره را به دربارت
به سايه سار بهشت خدا چه حاجتمان
بس است بر سرمان سايه سار ديوارت
هزار يوسف مصري كلاف حُسن به كف
نشسته اند به صف در ميان بازارت
به شيوه ي پدرانت چه ميشود بينم
كنار سفره ي ما باز كردي افطارت
برو سفر به سلامت كه هر كجا هستي
امام آخر دنيا خدا نگهدارت
**به جسم مرده ي دنيا دوباره جان آيد
زمان آمدنش باز هم جوان آيد
روايت است كه در روزگار آمدنت
زمين تمام شود بي قرار آمدنت
روايت است كه بالاترين عبادت خلق
در اين زمانه بُوَد انتظار آمدنت
روايت است ز اصحاب خوب شيطان است
كسي كه كار ندارد به كار آمدنت
روايت است كه با ذوالفقار مي آيي
چه با شكوه بُوَد اقتدار آمدنت
روايت است قيامي كه سيدش يمنيست
خبر دهد چو نسيم از بهار آمدنش
مقام رهبري آن سيد خراساني است
نشانه ي دگر روزگار آمدنت
**نشانه هاي ظهورت هنوز كامل نيست
دلي كه منتظرت نيست گِل بُوَد دل نيست

شاعر : مجید تال

  • پنج شنبه
  • 30
  • خرداد
  • 1392
  • ساعت
  • 13:8
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران