امشب از مفهوم مستی جرعهای سر میکشم
فکر دیدار تو را تا مرز باور میکشم
ای نگاهت سبز، ای سرچشمة آئینهها
گر بیایی با تو از پاییزها پر میکشم
خوب من! با هم قراری داشتیم آدینهها
سالها طرح نمیآیی به دفتر میکشم
من به قربان قدمهایت، تو برگرد و ببین
جای قربانی گلویم را به خنجر میکشم
قصة پرواز تو در آسمان پیچیده است
باز امشب در هوایت بینشان پَر میکشم
- پنج شنبه
- 30
- خرداد
- 1392
- ساعت
- 15:3
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه