مردی عبور می کند آرام
مردی که تا همیشه "کریم" است
مردی که شهره است به این نام
این مرد آسمان و زمین را
پیوند می دهد به نگاهش
صد کهکشان ...ستاره ستاره
جاری میان زلف سیاهش
خورشید هم نشسته همان جا
در گوشه ای ز چشم صبورش
انگار گر گرفته جهانی
از گرمی و تلالو نورش
پیشانی اش حقیقت ماه است
ماهی که تا همیشه منیر است
در روشنای محض جبین اش
شب های تار و تیره اسیر است
حالا اگر که مردم این شهر
او را سلام تلخ دهندش
حتی اگر ز روی جهالت
با هر سلام طعنه زنندش
فرقی به حال سبط پیمبر
فرقی به حال "ماه" ندارد
این لوح، چون سپیده ی صبح است
یک لکه ی سیاه ندارد
او حضرت کریم ترین است
چشمان او دریچه ی احسان
دستان او صراط بهشت است
آغوش او سرای یتیمان
این مرد ِ قد بلند مدینه
ماه ِ نخستِ حضرت زهراست
آرامش وجود محمد(ص)
آیینه ی رشادت مولاست
زلفش تکان که می خورد انگار
آرامشی گرفته جهان را
آخر چگونه شعر توان کرد
مولود نیمه ی رمضان را...؟
باید سکوت کرد که خورشید
دارد طلوع می کند از شرق..
از شرق ِ شانه های امامی
در غربت زمین و زمان غرق
باید سکوت کرد و فقط گفت
هر شب به قصد خوبی و اکرام
از آسمان ِ شهر مدینه
ماهی عبور می کند آرام
- شنبه
- 8
- تیر
- 1392
- ساعت
- 14:32
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه