• یکشنبه 4 آذر 03


شعر میلاد امام حسن مجتبی(ع) -( امشب اي دل شب مستانگي جان و تن است )

2525
1

ملك زُمُرّد مي‌ريزه به بام خونه‌ي علي
به زير لب داره فلك ذكر خداوند جلي
عطا شده به فاطمه شه پسري مثل نبي
برده قرار فاطمه صبر و قرارِ امشبي
خبر بديد پيمبر و فرشته‌ها با زمزمه
تا با نگاهِ اولش بگه شبيه خودمه
از سينه تا فرقِ سرش هم حسن هم احمده
لعاب صافِ دهنش شهدِ لبِ محمده
نيمه‌ي ماه رمضون ماه شبِ‌ بدر اومده
چشمِ دل و باز بكنيد سرّ شبِ قدر اومده
چشاش حسن نگاش حسن خنده‌ي رو لباش حسن
چش تو چشه مادرشه نورِ دو گونه‌هاش حسن
جود و سخا هر چي باشه پيش وجودِ اون كمه
آهاي گرفتارا بيايد اين انتهاي كرمه
اگر كه پاي مژه‌هاش يه قطره‌هايي شبنمه
تفسيرِ آينده‌ي اون، حكايتِ درد و غمه
تو زندگيش اگر چه اون شاهِ ولي بي ياوره
خودش غريب و بي پناست ولي پناهِ مادره

  • یکشنبه
  • 9
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 13:46
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران