آن شب مدينه تشنه شهد سخن بود
در جوهر شهد سخن، وصف حسن بود
آن شب مدينه بود و عطر جانفزايش
فرياد شادي بود و رقص كوچه هايش
آن شب ملائك دسته دسته دست افشان
مي آمدند از عرش در بزم بهاران
آن شب طلوع مطلع الفجر ظفر بود
آيينه دار سفره فتح سحر بود
آن شب نبي از كوثرش تفسير مي گفت
از خنده زهرا، علي تكبير مي گفت
آن شب گلي از باغ عصمت چيد زهرا
حُسْن خدا داد حَسَن را ديد زهرا
آن شب خدا از دوش زهرا بار برداشت
يعني نقاب از چهره دلدار برداشت
آن شب علي مست مي «قالو بَلي» بود
شب زنده دار رحمت ماه خدا بود
شمس ولايت را دليل راه آمد
ماه خدا را در حقيقت ماه آمد
از مقدم او ملك هستي فر گرفته
يعني هماي رحمت حق پر گرفته
شاعر : محمد حسن فرحبخشیان
- یکشنبه
- 9
- تیر
- 1392
- ساعت
- 14:34
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه