انگار من به دست خودم آشنا شدم !
از زندگی بریدم و غرق شما شدم!
انگار کار چشم گنهکار تو نبود !
نادیده محو دیده ی یک بی حیا شدم
رد می شدی ،نگات به دنیای ما رسید
در خاک مرده بودم و ناگه جدا شدم
اقرار می کنم همه دنیای من شدی
افسوس می خورم که به تو مبتلا شدم
ای وای اگر دوباره ببینم که می روی
می میرم آنقدر که بفهمی رها شدم
- چهارشنبه
- 19
- تیر
- 1392
- ساعت
- 7:31
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه