• دوشنبه 3 دی 03


شعر مناجات امام زمان(عج) -( غـزال خـوش قـد و سیما کمال انسانــــی )

2600
3

غـزال خـوش قـد و سیما کمال انسانــــی
نــــزول آیـه ی رحمت،صـدای ایمـانــی
شکوه هرچه بهاری،عبور هر چه سرور
به دشت سبز دل من جو مــاه می مانـــی
دوباره دست دلـم می رود بـه سوی غـزل
دوباره می شکنــم من در اوج ویرانــــی
شنیـده ام که مـی آیـد کسـی به سمت دلـم
ز کوچـه های عدالـت شبی به مهمانــــی
کسی که قاصد عشق و تمام مردی هاست
همـو که نقطــه ی پایان شـهر ظلـمانـــی
زسمـت دشـت ستــاره ز آسمـــان غــزل
به سمت لحظه ی عشق و طلوع عرفانی
بگو برای رسیدن چه قصّــــه ای داری؟
بگو که مانده نگـاهم به خـطّّ پـایـانـــــی
بیـا که با تـو نشینـم بـرای همــــــدردی
چرا که درد دلــم را فقط تـو می دانـــی
سکوت سـرد دلـم را بیـا و بشکــن تــو
طلوع حـادثـه ها را چو رسم بارانــــی
ببین که نبض دلم می زند و من غمگین
نشسته ام که بیـایی چـو مـرد کنعانـــی
برای از تـو نوشتن بهـانه ام کـم نیست
بـرای از تـو سرودن که مـوج طوفانـی
شکسته تر چو بهـارم ز اشک تر دامن
بـرای فصـل بهـانــــه ز درد پنهـانـــی
صدای خسته ام امشب تو را بـهانه نمود
تـو را که شـعر سپیدی ،تـرانـه ی جانی
بیا که قبله ی این دل همیشه سوی تو بود
ســرود فصــل شـکفتـن ، پیــام قـــرانــی

  • چهارشنبه
  • 19
  • تیر
  • 1392
  • ساعت
  • 7:32
  • نوشته شده توسط
  • یحیی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران