مولا سلام حضرت مولای نازنین
دستی بکش توبرسر وبرشانه ی زمین
دستی بکش که آینه زنگاریَست بس
دیگر نشان نمی دهد چینهای برجبین
دستی بکش و آه زمستانی مرا
بنمای محو ازدل این قلب آهنین
باران نیامده است زمانی دراز و ما
درحسرتیم بارش یک قطره ی مـَعین
درحسرتیم تاتو بیایی به باغ و جمع
گردیم زیرسایه ی سرو تو دلنشین
دانی که چیست دلخوشی ما عزیزدل
آیی تو و برآری دستی ازآستین
دستی که دردهای زمان رادوا کند
دستی که عشق هدیه کندبردل زمین
دستی که انتقام باغ بگیرد ز باد سرد
دستی بهارآور ، دستی گل آفرین
***
- چهارشنبه
- 19
- تیر
- 1392
- ساعت
- 7:38
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه