گاهی به یک تبسم خود می نوازیم
گاهی به شعله های غمت می گدازیم
گاهی شکفته میشوی از بنده بودنم
گاهی شکسته میشوی از بی نمازیم
یک عمر ناله از سر بی رغبتی زدم
عمری رسیده ای به داد مجازیم
من مرد روزهای ظهور تو نیستم
باید خودت برای ظهورت بسازیم
در دل نیاز سبز تو را حس نمی کنم
لعنت به این خیال خوش بی نیازیم
جمعه به جمعه میرود اما هنوز من
کنج اتاق کودکی ام گرم بازیم
چشم من آبشار گنهکاری من است
کی گفته دردمند نگار حجازیم
بگذار رنگ خون بزنم جادهء تو را
تا خاک پا شدن بشود سرفرازیم
جای خودش که سعی صفا هم ندیده ام
چندیست خواب کرببلا هم ندیده ام
- چهارشنبه
- 19
- تیر
- 1392
- ساعت
- 14:17
- نوشته شده توسط
- یحیی
ارسال دیدگاه