این چه فصلی است پر از بوی گلاب و غزل است؟
عطر او عطر همان آدم روز ازل است
شاخه ها غرق در انگور، پر از سکر شهود
کام ذرات پر از طعم بهشت و عسل است
با نزولش لب من میل تغزل دارد
دل من بیخود از او در پی خیر العمل است
چشم خورشید به تابیدن او خیره شده ست
قصه اش بر لب هر آینه ضرب المثل است
شب من سالک شوریدگی بیدل هاست
لب من محو غزلخوانی شیخ اجل است
بوی سیب است که از پیرهنم میجوشد
شیشه عطر خدا مثل گلی در بغل است
کی شود معتکف کوی تو گردم ای ماه؟
وقت پرواز از این خاک به سوی زحل است
***
با سرانگشت خودت روح مرا ویران کن!
بی تو این خانه بی تاب به روی گسل است
شاعر : صالح محمدی امین
- چهارشنبه
- 19
- تیر
- 1392
- ساعت
- 17:25
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
صالح محمدی امین
ارسال دیدگاه