ای چشم تو برهمزن مستقبل و ماضی
یک شهر برآن چشم سیاهات متقاضی
من پیش تو چون طفل عقب ماندهی ذهنی
چشمان تو چون مسألهی سخت ریاضی
از چشم تو تا روز ابد چشم ندارم
گر حکم به قتلام بدهد حضرت قاضی
یک روز اگر گوشهی چشمی بنمایی
صد سال دگر می شوم از چشم تو راضی
از پنجرهی چشم تو گر نور بجوشد
سرسبز شود روح تب آلود اراضی
ای کاش که هر واژهی چشمان تو را من
تحریر کنم در دل دیوانِ بیاضی
از فعلِ نگاه من و تو کاش بسازند
باز اهل زبان مصدر نایاب تراضی
شاعر : کاظم نظری بقا
- پنج شنبه
- 20
- تیر
- 1392
- ساعت
- 8:0
- نوشته شده توسط
- یحیی
- شاعر:
-
کاظم نظری بقا
ارسال دیدگاه