• دوشنبه 3 دی 03


آفتاب پنهانی

2898

برون بیا زپرده ای آفتاب پنهانی

درآکه آیینه ای زنور یزدانی

 


دست من گیرکه مستحقم من

نیست درچنته ام به جز پریشانی

همچوموری به درگهت هستم

کی رود مور بهر قربانی؟

دست من کوتاه و خرما برنخیل

کرمی کن به من هرآنچه بتوانی

آنقدَرقصه ی مرا خوردی

نیست درنامه ام نه جرم وعصیانی

هرچه گویم هرآنچه ات خوانم

هرچه مدحت کنم،توبه زانی-زآنی-

من کجامدح توتوانم کرد؟

توکه تفسیرآیه های قرآنی

جمله دنبال تو همی گردم

غافلم زآنکه درجانی

گرکه گویند که کافرم،گویم:

توخدانه،خدای انسانی

-نفس- تومرا شاعرکرد

ورنه آنم،همانکه میدانی

نفس

  • پنج شنبه
  • 29
  • اردیبهشت
  • 1390
  • ساعت
  • 15:18
  • نوشته شده توسط
  • نفس

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران