به خدا آخر دنياست بيا آقا جان
بر سرِ نام تو دعواست بيا آقاجان
زندگي كردن ما سخت تر از مردن ماست
معني مرگ همين جاست بيا آقاجان
گيج مانديم همه كوچه ي مهتاب كجاست ....؟
جمعه افسرده و تنهاست بيا آقا جان
مثل آرامش قبل از دلِ طوفاني ما
شهر آبستن فرداست بيا آقا جان
هرنمازي كه بدون تو زمان مي خواند
ديروقتيست ُفراداست بيا آقا جان
به بلنداي افق مي نگرد نبض زمين
تپش عشق محياست بيا آقا جان
گفته بودي بروي بازنمي گردي تا
دهكده دل خوش ِ شبهاست بيا آقا جان
چشم را شسته و يك جور دگر مي نگريم
پشت اين خاطره درياست بيا آقاجان
باز با هر تپش ثانيه ما دل خونيم ...
راستي اين همه غوغاست بيا آقا جان
مدتي مي شود اين مزرعه و محصولش
همه در معرض ِ سرماست بيا آقا جان
ديگر از حضرت خورشيد نمانده است اثر
بيرق ِ مغلطه برپاست بيا آقا جان
بر لب ساحل دريا ننوشته است مگر
آسمان با تو چه زيباست بيا آقا جان
لطف كن با كرمت بر دل ِما حكم بران
مشكل از ماست كه برماست بيا آقا جان
آسمان گفته زمين پيش نگاه و نفست
از غم و غصه  ُمبّراست بيا ست آقا جان
در وديوار دل از درد فرو مي ريزد
عشق را عشق تسلاست بيا آقا جان

شاعر : سید مهدی نژاد هاشمی